عینک بدبینی تا کی؟! چرا عادت کرده ایم در هر اتفاقی که رخ می دهد، صرفا از زاویه منفی به آن اتفاق نگاه کنیم و هیچگاه نگاه خوش بینانه نداشته باشیم!
تا کی و کجا قرار است همواره به نیمه خالی یک لیوان نگاه کنیم و انگار نیمه پری هرگز وجود نداشته و ندارد!
چرا نمی خواهیم قبول کنیم که حتما افرادی بهتر از ما می فهمند و بسیار بیشتر از ما دغدغه حفظ سرمایه ها و استعدادهای ملی را دارند که البته شکوفایی و بلوغ حرفه ای این استعدادها نیز، مراحل و اصول خاص خود را داشته است.
اصلا چهکسی این حق را به کارشناسان رسانه و پیشکسوتان، اساتید و اهالی یک ورزش داده است تا از بابت خیلی موضوعات مثلا باخت ها و ناکامی ها با وجود صرف هزینه های میلیاردی، ناراحت شوند یا اصلا اجازه اظهار نظر داشته باشند؟!
حالا این همه انتقاد یعنی چه؟ مثلا در المپیک از سه شرکت کننده رده مردان که همگی از بهترین های وزن خود در جهان بودند، نه تنها مدال نگرفتیم، بلکه جلوی حریفانی با اختلاف ۷۰- ۸۰ پله ای در رنکینگ هم باختیم. خب باختیم که باختیم! حالا مدال نگرفتیم، که نگرفتیم! زمین که به آسمان نیامده یا آسمان که به زمین نرسیده است. اصلا در مورد همه باخت هایمان در ریو همین قاعده وجود دارد.
سرتان سلامت!
به شایعات هم توجه نکنید. این شایعات هم کار عده ای وطن فروش و مزدور است که معلومالحال بوده و در تمامی مدت زمان حضورشان درکشور، جز ناکامی و آبرو ریزی، کار دیگری نکرده اند! اصلا چه کسی گفته یک مربی که تیم ملی را برای نخستین بار قهرمان جهان و آسیا ساخته، عنوان بهترین مربی جهان را به دست آورده، بارها باعث برافراشته شدن پرچم مقدس و طنین انداز شدن سرود ملی کشورش در میادین رسمی بین المللی شده، خادم است و آنهایی که با استفاده و پنهان شدن پشت همین مدال ها، هم مدیریت خود و اطرافیانشان را ابقا و از ده ها موقعیت ایجاد شده به واسطه همین مسئولیت استفاده کرده اند و صاحب ثروت آنچنانی شده اند، خادم نیستند؟!
اتفاقا جای خادم و خائن در این مورد به خصوص باید برعکس شود! چرا؟ به دلیل اینکه حتما موضوعاتی وجود دارد که فهم آن فقط از عهده همان خائنان، ببخشید خادمان! بر می آید و از سطح درک و شعور سایرین خارج است.
اصلا هم مهم نیست اهالی و صاحبان واقعی یک ورزش چه نظری دارند و درباره آینده آن ورزش، چه تصمیمی خواهند گرفت.
بگذریم! مقصر اصلی آن خارجی های بی دین و ایمان هستند که با شکست دادن ورزشکاران ما، اینهمه دردسر ساز شده اند!
اصلا آن حریف مراکشی غلط کرد با رتبه ۸۰ جهان و شرکت در یک مسابقه و کسب سهمیه قاره ای، بازیکن ما را برد! یا مثلا فلان بازیکنی که با وایلد کارت آمد و قهرمان و نایب قهرمان جهان ما را شکست داد. آن ها مزدوران و خائنینی بودند که باید به سزای اعمالشان برسند و ما خدمتگذاران واقعی هستیم که در هر میدان مسابقه ای، داوری ها صد درصد به ضرر ماست، دویست درصد قوانینی وضع می کنند تا نسخه ما را بپیچند، زمینمسابقه را مخصوصا کج درست می کنند تا لیز بخوریم و با دستکاری آب و هوا کاری می کنند که بدترین شرایط برای ما فراهم شود. البته فقط برای ما، بقیه خیر!
اما ثابت کرده ایم مدیرانی آینده نگر هستیم. مدیرانی که اتفاقا از قدرت پیش بینی خیلی بالایی هم برخورداریم و با تصمیمات خود، به مربیان وطنی خدمت همکرده ایم. آنهمچه خدمتی!
یکنمونه آن مثلا همین رضا مهماندوست مربی تکواندو. حالا فرض کنید قبل از المپیک لندن و حدود ۶ ماه تا المپیک، اصلا همان که شما می گویید ماهی ۷ و نیم میلیون تومان مجموع حقوق وی، مصوب کمیتهملی المپیک و فدراسیون را به او پرداخت می کردیم. مگر چقدر می شد؟! یک ضرب و تقسیم ساده مشخص می کند. ۶ ماه، هر ماه ۷ونیم میلیون تومان که می شود مجموعا ۴۵ میلیون تومان!
این همه بگیر و ببند و مصاحبه سر این مبلغ ناچیز؟ اصلا ارزشش را دارد؟ تازه تصمیم گرفته شده بود به این مربی حداکثر ماهی ۵ میلیون پرداخت شود یعنی در کل ۳۰ میلیون تومان تا المپیک!
حالا که برخی باعث شدند این مربی علیرغم میل باطنی اش، ترکوطن کند و به کشور دیگر رفته و نه تنها جایزه ۲۰۰ هزاردلاری گرفته، بلکه عالیترین نشان دولتی یک کشور نیز به وی تعلق بگیرد برای او بهتر شد، یا اینکه او را نگه می داشتیم و به ۳۰ میلیون و ۴۰ میلیون، دل خوش می کرد؟! حالا حقوق ماهیانه وی در غربت را فاکتور می گیریم!
پس، امروز رضا مهماندوست اگرچه فرزند بیمار خود را در اوج مشکلات مالی از دست داد، دلش شکست، از کار در شرکت سایپا به دلیل حضور شبانه روزی در اردوهای تیم ملی اخراج شد، از وطن آواره گشت، از رفیق زخم خنجر خورد، بی مهری دید، تهمت شنید و دست آخر مزدور لقب گرفت، اما اگر او را دلخوش کرده و در تیم ملی همچنان خدمت می کرد، امروز مفتخر به دریافت عالیترین نشان ملی آذربایجان و جایزه نقدی اش می شد؟!
پس نتیجه می گیریم آنهایی که رضا را نخواستند و از خوش رنگترین مدال های محتمل المپیک گذشتند، در واقع از همه بهتر می فهمیدند و با اینکار خود خدمت بزرگی به این مربی بزرگ انجام دادند! حال آیا باید از این آدمها تقدیر کرد یا انتقاد؟!
یک پاسخ
آقای حصارکی احسنت
ولی آقا مگه همین الان نداریم مدیرانی رو که با مدال ورزشکارا و خدمت مربیان پست و مقام و مسند ریاست گرفتند و بعدش به همون افتخار آفرینان گفتند که بابا شما نه خوب مدال میگیرید نه خوب پرچم کشور رو میبرید بالا نه خوب کوچ میکنید نه رشته خودتون رو خوب میگردونید و از خانه خودشون سعی کردند بندازن بیرون .
خوب حالا که این مشکلات رو دیدن برای اینکه دیگه نه مربی و نه ورزشکاری واسه پول و در رفاه ورزش کردن نره کشوری دیگه مهاجر شه چیکار میکنن و چه تصمیمی میگیرن ؟؟؟؟؟؟؟
آقا خوبه الان بگن که ما فقط مدیریت میکنیم به مربیان هم ماهی 10 میلیون حقوق و به ورزشکاران ملی پوش هم ماهی 7 میلیون میدیم که دغدغه نداشته باشن تا تو میادین جهانی خوب مسابقه بدن دیگه هم با هم نجنگیم سر این بحثا ؟؟؟
ولی نه حرفم رو پس میگیرم چون از فردا ریس فدراسیون ها هم خودشون میشن مربی هم ورزشکار یا بچشون که راه هم نمیتونه بره میشه نخبه ورزش ایران اونوقت دیگه همین افتخارات اندک هم از بین میره
غلط کردم همینجوری بهتره میریم مسابقه برمیگردیم به هم دیگه فحش و بد و بیراه میگیم و تقصیرارو میندازیم تقصیر همین ابر و باد و مه و خورشید ها و داوران نامرد ومسئولان برگزاری خوش هم میگذره اسمشون بیشتر میافته سر زبونا برای کسب کرسی بعدی و سمت بعدی در فدراسیون و یا حتی شورای شهر و مجلس و اینام بیشتر مشهور میشن چه کاریه به مربی و ورزشکار بها بدن ول کن آقا
اصلا آقای حصارکی شما از فردا ممنوع التصویر و ممنوع الصدا و ممنوع النوشتن هستی تازه حرف زیادم بزنی باید بری دادگاه لابی کنن رای بدن بیافتی زندان
حرفی داری الان ………..؟؟؟؟؟